پخش زنده
امروز: -
آنها یک ضبط صوت کوچک در کنار شما هستند، همه چیز را میبینند، میشنوند و به خاطر میسپارند. کنجکاوند و در جستجوی شناخت دنیای پیرامونشان. هر اتفاق تازهای هرچند کوچک، میتواند برایشان شگفت انگیز باشد و ذهنشان را درگیر کند؛ درگیری که شاید تا سالها همراهشان باشد و قطعا در شکل گیری آینده شان بی تاثیر نیست.
دنیای بچهها دنیایی است رنگارنگ، دنیایی پر از تجربیات تازه. دنیایی سراسر سادگی، زیبایی و پر از کشف و شهود.
آنها با هر قدم میآموزند. بارها زمین میخورند و برمی خیزند تا ایستادن را یاد بگیرند. بد و خوب را تمییز میدهند، اما نیرنگ را نمیشناسند چرا که در دنیای رنگارنگشان طیفی به نام خاکستری وجود ندارد. با یکدیگر صادقند، قهر میکنند، اما خیلی زود دلتنگ میشوند و میبخشند تا دست بر دست یکدیگر به سوی آینده قدم بردارند.
پرداختن به چنین دنیای شگفت انگیزی، اما نه تنها آسان نیست که بسیار هم سخت است. سخت و نیازمند به شناختی عمیق و قطعا علمی.
از سالهای دور کارشناسان و هنرمندان سراسر دنیا بر روی کودکان و نوجوانان تحقیقات فراوانی انجام داده اند و بر حسب آنکه آنها در چه رده سنی باشند و میزان عملکرد ذهنشان در چه حدی باشد برایشان کتاب و فیلم تولید کرده اند.
سینماگران، اما در این میان بسیار پر تلاش بوده اند و در طی سالها توانسته اند با کمک گرفتن از کتابهای برجسته کودکان و نوجوانان راه خود را به دنیای زیبای آنها باز کنند و آثاری زیبا و ژرف خلق کنند.
آثاری که چه در قالب سینمایی و چه در قالب پویا نمایی انسانیترین صفات همچون شجاعت، تلاش، مهربانی، رفاقت، نوع دوستی و بی شمار صفت دیگر را به سادهترین شکل و در کالبد انسانها و حیواناتی دوست داشتنی به آنها آموزش داده اند.
در کشور ما نیز از دیرباز هنرمندان به خلق آثار درخشان در رابطه با کودکان و نوجوانان دست زدند. آنها که اولین قدم هایشان را اغلب از کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برداشته بودند، با وجود نگاه و تفکرهای مختلف همگی یک هدف را دنبال میکردند: ”سعی در نگارش و تولید فیلم مناسب برای بچهها یا در رابطه با آنها. آنهایی که آینده سازان کشورشان خواهند بود. “
آثار درخشانی همچون "گلنار"، "گربههای آوازه خوان"، "مدرسه موشها"، "الو الو من جوجو ام"، "کلاه قرمزی و پسر خاله" و تعدادی دیگر برای کودکان و "دونده"، "خانه دوست کجاست"، "بچههای آسمان"، "گال"، "نیاز"، "بادکنک سفید"، "مهر مادری"، "بازی بزرگان"، "پدر"، "سفر جادویی" و بسیاری دیگر برای نوجوانان.
آثاری که با وجود سادگی شان در ذهن بچههای آن روزها که پدر و مادرهای امروز به حساب میآیند به خوبی نقش بسته اند. چرا که خالقان آن آثار کودکان قصه هایشان را به خوبی میشناختند، دردهایشان را با پوست و گوشت خود حس کرده بودند و با شادی هایشان از عمق جان همراه بودند.
قصههایی که در کنار بعد سرگرمی از آموزش و پرورش مخاطبانشان نیز غافل نمیشدند.
تعدادی از آنها به کنکاش دنیای کودکان میپرداختند و تعدادی دیگر از آسیبهای دنیای ساخته دست آدم بزرگها بر روح و روان کودکان سخن به میان میآوردند.
امروز، اما در سینمای مان جای خالی آن آثار خاطره ساز و آموزنده بیش از همیشه حس میشود. از بین تعداد بسیار زیاد پروانههای ساخت تعداد کمی به کودکان و نوجوانان تعلق دارد و از بین آن تعداد کم، فیلمهای بسیار کمتری (شاید به تعداد انگشتهای یک دست در یک دهه گذشته) دارای قصه نو، جذاب و مناسب سن کودکان هستند.
گویا برخی بیش از آنکه به دلیل اهمیت جایگاه کودکان و نوجوانان بخواهند برایشان فیلم بسازند آنها را بهانهای برای تولید و درامد زایی خود کرده اند.
تولیداتی که شاید تنها قرابتشان با کودکان تن پوشهایی است که بازیگرانشان را به هیبت حیوانات و شخصیتهای عجیب و غریب درمی آورد. صفات انسانی و نکات آموزنده در آنها جای خود را به رقص و آواز داده اند. قهرمان بودن در این آثار نه انسان بودن که بزن بهادر بودن ترجمه میشود و قصه مناسب و گیرا جای خود را به جلوههای ویژه میدانی و غیر میدانی داده است.
فیلمهایی که گفتگوهای شخصیت هایشان که قرار است کودک باشند، پر از تکیه کلامهای کوچه بازاریست. تکیه کلامهایی که مشخص نیست تاثیرات منفی شان تا چند سال در ذهن بچهها باقی خواهد ماند.
از سوی دیگر شهوت فن و به عبارتی میخکوب کردن مخاطب در برابر پرده سینما یا هر چه واقعیتر بودن شخصیتها در برابر چشمان مخاطبان، دست اندرکاران تولیدات پویا نمایی را از اصل ماجرا یعنی داستان دور کرده است. آنها یا فاقد قصه هستند و یا در نیمههای راه قصه شان را فراموش کرده و به بیراهه میروند.
گویا کارگردانان و فیلمنامه نویسان امروز عرصه کودک و نوجوان نگرانند که بچه هارا به خوبی نشناسند و آثارشان مخاطبان کوچکشان را بر صندلی هایشان نگه ندارد و به همین دلیل یا قصهها را جوری مینویسند که زرق و برق غیر واقعیشان چشمان بچهها را پر کند و یا به جای بچهها پدر مادرها را مخاطب قرار میدهند. حال آنکه لزوما هر آنچه برای بزرگترها جذاب است قرار نیست برای کودکان هم مفید باشد.
به طور حتم روزی که مسئولان فرهنگی متوجه شوند برای ساختن فردایی بهتر لازم است قدمهای امروز را به درستی بردارند، روزی خجسته برای فرهنگ کشور و به طور خاص کودکان و نوجوانان خواهد بود.
چرا که از آن پس به راحتی به هر متنی اجازه ساخت و به هر سازهای اجازه نمایش نخواهند داد.
آثار را بر اساس سن رده بندی خواهند کرد و مراقب خواهند بود تا کودکان به واسطه اثری خارج از رده سنیشان آسیب نبینند.
آن روز بار دیگر برای بچهها داستانهایی قوی نوشته میشود. از هر فرهنگ و شهری شخصیتها و عروسکهای برجسته تازهای در سینمای کودک و نوجوان خلق و بر پرده سینماها نمایان میشوند تا بار دیگر از دل بچهها و برای بچهها سخن بگویند، آنها را با خود همراه کنند و بر قلبشان بنشینند تا با زبانی آشنا درست و غلط را برایشان معنی کنند.
آن روز کودکان بار دیگر زیباییهای دنیایشان را به بزرگترها هدیه خواهند داد.